setayeshsetayesh، تا این لحظه: 14 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره
my sistermy sister، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 23 روز سن داره
my weblogmy weblog، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره
روزی که دوباره متولد شدم 🫂🥀روزی که دوباره متولد شدم 🫂🥀، تا این لحظه: 1 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره
آرمی شدنم💜🇰🇷آرمی شدنم💜🇰🇷، تا این لحظه: 1 سال و 8 ماه و 29 روز سن داره

세타예시💜

ستایش کوچولو قدیم

40 تایی شدنمون مبارک

40 تایی شدنمون مبارک عزیزای دلم  😍 خیلی ممنون از حمایت های قشنگتون  🙏 امید وارم بیشتر بیشتر بتونم نظرتون جلب کنم چند لحظه ای با مطالب هایی که مینویسم خوشحالتون کنم  😇 ارزوی بهترین ها برای شما  عشقای من 😊 دوستون دارم  😘 ...
18 تير 1400

خونه مامانجون یهویی

سلام چطورید خوبید امیدوارم توی این گرما نسوخته باشید  خب اول از همه امیروز یهو برقامون رفت  بعد از گرما ی خونمون در رفتیم اومدیم خونه مامانجونم  اینم از افتاب سوزان حیاط مامانجون  حالا از این حرفا بگذریم میخوام امیروز از گل های مامانجونم عکس بزارم   ببینید 😍 😅😃 اینم از گلا شون البته اون ورم هست  دیگه خیلی زیاده  تا پست بعدی خدانگهدار 🤗🤗 ...
17 تير 1400

یه خبر خوب حتما بخونین منتظر جواب های باحالتون هستم

سلام  بچه ها چطورید  خب اول بگمک که من  همیشه با لپتابم پست و اینا میزارم برای همین عکس جدید نمیتونم بزارم  برای همین قراره با گوشی مامانم کلی عکس جدید و باحال بزارم پس بگید تو کامنتا کهع دوست دارید از چه وسیله ای عکی بزارم  بگید حتماااا چون قراره بترکونم  (عذر خواهی از همه چون تا جمعه هفته یدیگه میشه دو هفته که گوشیم و گرفتن زیادی برای گرفتن گوشی مامانم ذوق دارم )  دعا کنید زودی از تحریم گوشی دربیام  😭 انشاالله هیچ وقت نشه که گوشی تون و ازتون بگیرن چون من خیلی خوب میدونم چه درد بدیه  😔 دوستون دارم  💞 ...
16 تير 1400

روزمره گی های من

سلام دوستان چطورید ؟خوبیده؟ خانواده خوبن؟ چه خبرا ؟چیکارا میکنین؟ کلاس تابستونی ثبت نام کردین ؟مدرسه چی ثبت نام کردین ؟ وای خدا چقدر سوال پرسیدم خب بریم که ببینیم توی این چند روزی که داریم تو گرما میسوزیم چی میگذره  خب اول بگم که ما هروز دو ساعت برقامون میره  😐 توی این چند روز من و مامانم درگیر کار های مدرسه ی جدیدم و مدرسه ترنم هستیم که خداروشکر امروز کار های مدرسه تموم شد  دیروز با مامانم رفتیم مدرسه قراره برم مدرسه شیفتی که یه شیفت به اسم باهنر داره یکی هم به اسم رجایی خلاصه پریروز با مامانم رفتیم دیدیم برای باهنر فقط ثبت نام میکنن  بعد فهمیدیم فرداش که میشه دیروز ما شیفت رجای...
16 تير 1400

کرونا گرفتنمون

دوستان فردای روز تولدم که میشه 17 خرداد ماه جواب تست کرونای مامانم اومد و مثبت بود  متاسفانه دیگه مامان بابام از همون روز با ماسک تو خونه بون به جز موقع هایی که میخواستن چیزی بخورن برای من و ترنم که همیشه مامان بابامون و بغل و بوس میکردیم دیگه حتی نباید نزدیکشون میشدیم خلاصه مامانم خیلی حالش بهتر بود و تازه بگم ما خفیف گرفتیم بعد یک هفته فهمیدیم بله این مریضی تا تو یزد داشتیم و چون ما همراه با مامان جون عزتم و باباجون محمدم تو یک خونه بودیم هممون درگیر شدیم ولی وقتی ما به مشهد برگشتیم این مریضی خودش رو نشون داده دیگه مامان بابام که حاشون خوب بود اما حال حوصله ی کاملی نداشتن و اصلا بو و مزه غذا یا عطر رو اینا رو متوجه نمیشدن و تازه...
13 تير 1400

تولد 12 سالگی

سلام  دوستان اومدم خاطرات رو زتولدم با تاخیر بگم  خب همنطور که میدونید با توجه به پست تولدم مبارک من تولد نگرفتم همونروز اما بعد از ظهر انقدر نقاشی کار کردم که بعد یهو به سمت تختم کشیده شدم و یهو نفهمیدم چشام بسته شد بعد یک دفعه صدایی شنیدم انقدر تو خواب بودم نفهمیدم چی میگن حالا اونا کی بودن مامان بابام بودن داشتن میکفتن میای بریم میوه بخریم منم که هیچی نمفهمیدم میگفتم اهوم و بعد دوباره سرم گذاشتم خوابیدم ده دقیقه بعد مامانم گفت ما میخوایم بریم بیرون برو پیش ترنم بیرون خوابیده بشین که بیدار شد نترسه منم دیگه بلند شدم خلاصه که یکم با گوشیم ور رفتم بعد از یک ساعت صدای در اومد گفتم کیه و اینا یک نگا از اون سوراخ در انداختم...
13 تير 1400
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به 세타예시💜 می باشد